توجه به احساسات فردی میتواند به شناخت شخصیت و آگاهی از اهداف زندگی کمک کند. این آگاهی میتواند در طول زمان باعث افزایش اعتماد به نفس شود، زیرا فرد با درک بهتر از احساسات خود، مسیر زندگی خود را بهتر تعیین میکند و در رسیدن به اهدافش تلاش میکند. دستاوردهای حاصل از این فرآیند معمولاً منجر به رضایت فردی میشوند.
با این حال، وقتی توجه به انگیزههای خارجی (مانند تشویق، جایزه، درآمدزایی) غالب شود، مسیر زندگی فرد به سمت رضایت دیگران سوق داده میشود. این امر میتواند باعث کمرنگ شدن نیازهای احساسی فردی شود و مسیر زندگی دیگر بر اساس نیازهای داخلی فرد نباشد. طبق نظریه خودتعیینی (Deci & Ryan, 1985)، این وضعیت میتواند منجر به کاهش اعتماد به نفس و ایجاد ناآرامش شود.
این موضوع در حوزه هنر به شکل عمیقتری مشهود است. هنرمندانی که تحت تأثیر انگیزههای خارجی قرار میگیرند، ممکن است به جای بروز اصیل احساسات خود، تلاش کنند تا آثاری ایجاد کنند که بیشتر به دنبال رضایت دیگران باشند. این امر میتواند خلاقیت و اصالت هنری را کاهش دهد.
برای رشد خلاقیت هنری در فرد، کاهش یا حذف انگیزههای خارجی ضروری است تا انگیزههای داخلی فرصت رشد بیشتری پیدا کنند. در حوزه هنر عکاسی ، انگیزههای خارجی مانند جشنوارهها، جوایز، و تقدیرنامهها معمولاً به عنوان محرکهایی برای ایجاد آثار هنری در نظر گرفته میشوند. با این حال، این آثار اغلب تحت تأثیر سلیقه داوران و انتظارات جامعه قرار میگیرند که میتواند منجر به همرنگی با جامعه یا حتی ابتذال شود.
تحقیقات آمابیل (Amabile, 1996) نشان میدهد که هنرمندانی که بیشتر تحت تأثیر انگیزههای داخلی هستند، تمایل بیشتری به ایجاد آثار اصیل و نوآورانه دارند. برای مثال، عکاسانی که از فرآیند عکاسی لذت میبرند و به آن علاقه دارند، بیشتر احتمال دارد که سبکها و تکنیکهای جدیدی را کشف کنند. در مقابل، عکاسانی که تنها برای دریافت جایزه یا تحسین دیگران کار میکنند، ممکن است کمتر به ایدههای جدید و ریسکپذیر روی آورند.
در هنر عکاسی ، خلاقیت و نوآوری میتواند به ایجاد ژانرهای جدید یا تلفیق تکنیکهای مختلف منجر شود. این فرآیند همواره بخشی از تحول و پیشرفت هنر عکاسی بوده است. عکاسانی که مرزهای سنتی را زیر پا میگذارند، اغلب به عنوان پیشگامان سبکهای جدید شناخته میشوند. با این حال، ایجاد چنین آثاری نیاز به سنتشکنی دارد و معمولاً خارج از چهارچوب انگیزههای خارجی قرار میگیرد. این موضوع میتواند هنرمندان را در تقابل با هنر رایج قرار دهد و جاذبههای رنگین مسابقات عکاسی را برای آنها کمتر جذاب کند.
در مسیر خلق یک اثر هنری، عکاسان اغلب درگیر این دوگانگی هستند که آیا باید از انگیزههای داخلی (مانند علاقه و خلاقیت) پیروی کنند یا به سمت انگیزههای خارجی (مانند جایزه و تحسین دیگران) حرکت کنند. برای مدیریت این دوگانگی در اوایل مسیر هنری، تفکیک زمانی میتواند به عنوان یک راهکار اولیه مؤثر باشد. به این معنا که زمان مشخصی صرف عکاسی با انگیزههای داخلی شود و در زمان دیگری، به دنبال کسب اهداف خارجی باشید. این رویکرد به شما کمک میکند تا حداقل نیازهای شخصی و بیرونی خود را به طور موقت ارضاء کنید.
با این حال، برای رسیدن به اوج در هنر ، این راهکار تنها یک راهکار مقطعی است. رشد واقعی در هنر ، مستلزم انتخاب یک مسیر و فدا کردن دیگری است. هنگامی که یک عکاس به دنبال رسیدن به اوج در هنر خود است، باید بپذیرد که زمان و انرژیاش محدود است. وقتی او صرف تلاش برای رضایت دیگران و کسب انگیزههای خارجی میکند، این زمان از فرصت عمیقتر شدن در دیدگاههای هنری و خلاقانهاش کاسته میشود. به طور مشابه، وقتی تمام تمرکز او بر روی خلاقیت و احساسات درونی است، ممکن است از فرصتهایی که انگیزههای خارجی ارائه میدهند (مانند شهرت یا موفقیت اجتماعی) غافل شود. این موضوع به ویژه در نور کارکرد مغز قابل درک است: مغز برای عمیق شدن در یک موضوع، نیاز دارد که در یک مسیر فکری و تمرین ذهنی مداوم قرار گیرد. تقسیم توجه بین دو مسیر متفاوت، نه تنها منجر به ضعف در هر دو میشود، بلکه مانع از رسیدن به اوج در هیچیک از آنها میگردد.
بنابراین، پیشنهاد جدی به هر عکاس این است که برای رسیدن به اوج در هنر خود، فقط یکی از این دو دیدگاه را برگزیند و دیگری را فدا کند. این انتخاب ممکن است سخت به نظر برسد، اما در عین حال، تنها راهی است که به خروجیهای بسیار بهتر و عمیقتر منجر میشود. اگر عکاسی که به دنبال خلق آثار هنری اصیل و نوآورانه است، به طور همزمان به دنبال کسب جوایز و تحسین دیگران باشد، در نهایت تنها یک هنرمند عکاس خوب خواهد شد، نه یک هنرمند عکاس برجسته و تأثیرگذار .
این تلنگر برای هر هنرمندی ضروری است: برای رسیدن به اوج، باید تمرکز کامل داشت و این تمرکز مستلزم فدا کردن برخی از اهداف دیگر است. این انتخاب، شاید سختترین تصمیم در مسیر هنر باشد، اما بدون شک، پرثمرترین آن نیز خواهد بود.
منابع:
- Deci, E. L., & Ryan, R. M. (1985). Intrinsic Motivation and Self-Determination in Human Behavior. Springer.
- Amabile, T. M. (1996). Creativity in Context: Update to the Social Psychology of Creativity. Westview Press.